تاريخ : برچسب:, | 14:44 | نویسنده : Mohammad & Maryam
 
 

مثه خوابی…مثه رویا

مثه آرامش دریا

مثه آسمون آبی

آرومی وقتی که خوابی

مثه پروانه نجیبی

تو یه رویای عجیبی

مثه یاسای تو باغچه

مثه آینه روی طاقچه

مثه چشمه ی زلالی

انگاری خواب و خیالی.


بی تو من موندم و رویا

خسته از تموم دنیا

یه دل تنگ شکسته

دو تا چشم خیس خسته

روزا تب دار شبا بیدار

یه تن خسته بیمار

مثه یه مرده سر دار

از خودم از همه بیزار

له له لحظه دیدار

بینمون دیوارو دیوار

 


تاريخ : برچسب:, | 9:29 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

یه دورغ ساده

شب مهتابه و چشمام بازم از یاد تو خیسه
دیگه عادت شده با بغض واسه ی تو می نویسم
کاش می فهمیدی که قلبم خونه ی آرزوهات بود
یه نفس تنها نبودی همیشه دلم باهات بود
آسمون و ماه نقرش با یه عالمه ستاره
شاهدن که این بریدن دیگه برگشتی نداره
رفتی بی اونکه بدونی دل من مال خودت بود
حال بغضای شبونم به خدا مال خودت بود
سهم چشمای تو بودن توی دنیا هر چی داشتم
واسه ی خاطر نازت جونمو گرو گذاشتم
یه دروغ ساده اما قصه ی ما را بهم زد
تو پشیمون شدی و من حالا صندوقچه ی دردم
سخته اما باورش کن من دیگه برنمی گردم
اما یادت باشه حرفا مث گوله های برفن
خیلیا قربونی یای بی گناه دو تا حرفن
تو ترانه های شرجیم می درخشی تو همیشه
اما من هر کاری کردم که ببخشمت نمیشه

....

--------------------------------------

مریم حیدرزاده

--------------------------------------



تاريخ : برچسب:, | 17:56 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره

وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره

از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم

فکر می کردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم

رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده

بی وفاییات هنوزم تو رو از دلم نرونده

چشم براه تو می مونم تا که برگردی دوباره

می ترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره

گفتن لحظه ی آخر واسه من هنوز سواله

دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله

رفتی اما خاطراتت توی قلب من می مونه

هیچ که مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه

تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم

تو دیگه رفتی که رفتی نمی یای پیشم می دونم

اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگهدار

با چشای خیس گریون من می گم خدا نگهدار

 



تاريخ : برچسب:, | 14:56 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

 ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم

هر جا که پا میزارم تورو اونجا میبینم

یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود

قصهء غربت تو قد صدتا قصه بود


یادتو هرجا که هستم با منه داره عمره منو آتیش میزنه 


تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد

گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد

حالا اون دستا کجاس اون دوتا دستای خوب

چرا بیصدا شده لب قصه های خوب

من که باور ندارم اون همه خاطره مرد

عاشق آسمونا پشت یک پنجره مرد

آسمون سنگی شده خدا انگار خوابیده

انگار از اون بالاها گریه هامو ندیده

 

  



تاريخ : برچسب:, | 15:0 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 


 مثل یک رویای زیبا جا گرفتی تو شبام

از یه دنیای دیگه قصه ها گفتی برام

اون دوتا مست چشات داره خوابم میکنه

ذره ذره اون نگات داره آبم میکنه 

داره میمیره دلم واسه مخمل نگات

همه رنگی رو شناختم من با اون رنگ چشات  

هنوز از هرم تنت داره می سوزه تنم

از تو سبزه زار شده خاک خشک بدنم

دستای عاشق تو منو از نو دوباره ساخت

دل نا باور من جز تو عشقی نشناخت 

 



تاريخ : برچسب:, | 15:46 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

 بی تو مهتاب شبی باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم.

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم.

شدم آن عاشق دیوانه كه بودم.

در نهان خانه ی جانم، گل یاد تو درخشید.

باغ صد خاطره خندید،

عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد كه شبی با هم از آن كوچه گذشتیم،

پر گشودیم و در آن خلوت دل خواسته گشتیم.

ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.

 تو ، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت،

من ، همه محو تماشای نگاهت.

آسمان صاف و شب آرام،

بخت، خندان و ،زمان رام.

خوشه ی ماه فرو ریخته در آب

شاخه ها دست بر آورده به مهتاب.

شب و صحرا و گل و سنگ،

همه، دل داده به آواز شباهنگ.

یادم آید، تو به من گفتی:"از این عشق حذر كن!

لحظه ای چند بر این آب نظر كن!

آب، آیینه ی عشق گذران است.

تو كه امروز نگاهت به نگاهی نگران است،

باش فردا كه دلت با دگران است!

تا فراموش كنی، چندی از این شهر، سفر كن!"

با تو گفتم:"حذر از عشق ندانم.

سفر از پیش تو هرگز نتوانم،

نتوانم!"

روز اول كه دل من به تمنای تو پر زد،

چون كبوتر لب بام تو نشستم.

تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم.

باز گفتم كه تو صیادی و من آهوی دشتم،

تا به دام تو در افتم، همه جا گشتم و گشتم،

حذر از عشق ندانم،

سفر از پیش تو هرگز نتوانم، نتوانم!

اشكی از شاخه فرو ریخت.

مرغ حق، ناله تلخی زد و بگریخت...

ماه بر عشق تو خندید.

اشك در چشم تو لرزید،

یادم آمد كه دگر از تو جوابی نشنیدم،

پای در دامن اندوه كشیدم،

نگسستم، نرمیدم...

رفت در ظلمت غم، آن شب و شب های دگر هم،

نكنی دیگر از آن كوچه گذر هم...!

بی تو اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم...!



تاريخ : برچسب:, | 15:16 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

کجای اين جنگل شب پنهون ميشی خورشيدکم

پشتِ کدوم سَد سکوت پر ميکشی چکاوکم

چرا بمن شک ميکنی منکه منم برای تو

لبريزم ازعشق تو و سرشارم ازهوای تو

دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقمو

پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق هقمو

 

گريه نمی کنم ، نرو آه نمی کشم ، بشين

حرف نمیزنم ، بمون بُغض نمی کنم ، ببين

***********

سفرنکن خورشيدکم ترک نکن منو نرو

نبودنت مرگ منه راهیهء اين سفرنشو

نزارکه عشق منوتو اينجا به آخربرسه

بری تو و مرگ من از رفتنه توسربرسه

 

گريه نمی کنم ، نرو آه نمی کشم ، بشين

حرف نمیزنم ، بمون بُغض نمی کنم ، ببين

**********

نوازشم کن و ببين عشق ميريزه از صدام

صدام کن و ببين که باز غنچه ميدن ترانه هام

اگرچه من بچشم تو کمم قديمی ام گُمم

آتشفشان عشقمو دريای پُرازتلاطُمم

 

 



تاريخ : برچسب:, | 18:32 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

می توان در کوچه های زندگی

پاسخ لبخند را با یاس داد

می توان جای غروب عشق را

به طلوع ساده احساس داد

می توان در خلوت شب های راز

فکر رسم آبی پرواز بود

می توان تا فرصت ادراک هست

با خلوص یاس ها هم راز بود

می توان در آرزوی کودکی

با حضور یک عروسک سهم داشت

می توان گاهی به رسم یاد بود

در دلی یک شاخه نیلوفر کاشت

 

 



تاريخ : برچسب:, | 18:15 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

 

کاش می شد زندگی را ساز کرد 

با نوای عاشقان آغاز کرد

کاش می شد از شقایق ها سرود

از دل بی کینه ی دریا سرود

کاش می شد یک روز عقده ها وا می شدند

غصه ها پیوسته رویا می شدند

کاش می شد دفتری از جان نوشت 

از نوا و نغمه و باران نوشت

.........

 

زندگی چیدن سیب است باید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است باید دید و رفت

زندگی رودیست جاری

هرکه آمد شادمان کوزه ای پر کرد و رفت

قاصدک این کولی خانه به دوش روزگار

کوچه گردی های خود را زندگی نامید و رفت

 

 

 

 



تاريخ : برچسب:, | 18:4 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

 

شبی غمگین شبی بارانی وسرد

مرا در غربت فردا رها کرد

دلم در حسرت دیدار او ماند

مرا چشم انتظار کوچه ها کرد

به من میگفت تنهایی غریب است

ببین با غربتش با ما چه ها کرد

تمام هستیم بود و ندانست

که در قلبم چه آشوبی به پا کرد

و او هرگز شکستم را نفهمید

اگر چه تا ته دنیا صدا کرد !

 

 ***************

***************

 



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد