تاريخ : برچسب:, | 17:8 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

پرسیدم.... ،


چطور ، بهتر زندگی کنم ؟


با کمی مکث جواب داد :

گذشته ات را بدون هیچ تأسفی بپذیر ،

با اعتماد ، زمان حالت را بگذران ،

و بدون ترس برای آینده آماده شو .

ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز .

شک هایت را باور نکن ،

وهیچگاه به باورهایت شک نکن .

زندگی شگفت انگیز است ، در صورتیکه بدانی چطور زندگی کنی .

پرسیدم ....

آخر .... ،

و او بدون اینکه متوجه سؤالم شود ، ادامه داد :

مهم این نیست که قشنگ باشی ... ،

قشنگ این است که مهم باشی ! حتی برای یک نفر .

کوچک باش و عاشق ... که عشق ، خود میداند آئین بزرگ کردنت را ..

بگذارعشق خاصیت تو باشد ، نه رابطه خاص تو با کسی .

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن ..

داشتم به سخنانش فکر میکردم که نفسی تازه کرد وادامه داد ...

هر روز صبح در آفریقا ، آهویی از خواب بیدار میشود و برای زندگی کردن و امرار معاش در صحرا میچراید ،

آهو میداند که باید از شیر سریعتر بدود ، در غیر اینصورت طعمه شیر خواهد شد ،

شیر نیز برای زندگی و امرار معاش در صحرا میگردد ، که میداند باید از آهو سریعتر بدود ، تا گرسنه نماند ..

مهم این نیست که تو شیر باشی یا آهو ... ،

مهم اینست که با طلوع آفتاب از خواب بر خیزی و برای زندگیت ، با تمام توان و با تمام وجود شروع به دویدن کنی ..

به خوبی پرسشم را پاسخ گفته بود ولی میخواستم باز هم ادامه دهد و باز هم به ... ،

که چین از چروک پیشانیش باز کرد و با نگاهی به من اضافه کرد :

زلال باش .... ،‌ زلال باش .... ،

فرقی نمی کند که گودال کوچک آبی باشی ، یا دریای بیکران ،

زلال که باشی ، آسمان در تو پیداست ...

 



تاريخ : برچسب:, | 10:44 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

توی  باغا گل سرخی ٬ توی  آسمون ستاره

جایی رو سراغ  ندارم که نشون  از  تو نداره

تاریخ   تولد تو  ٬  توی  دفتر  حسابم

شب که چشمام رو میبندم  باز نمیذاری بخوابم

عکس تو جور عجیبی توی چشمام می درخشه

دیوونم ٬ خدا می دونه ٬  کاش خودش منو ببخشه

توی تابستون نسیمی ٬ آفتابی توی زمستون

تو همونی که گرونه ٬ نمیاد  به  دستم آسون

وقتی من  تو  آسمونم  تو ٬ توی  راه زمینی

مشکل اینه چون عزیزی هرجا باشی نازنینی

سفر دور  و درازت بی  خطر  باشه  الهی

بی خبر منو گذاشتی ٬ ولی نه تو بی گناهی

قیمت  نگاه  نازت  خیلی  مثل  صداقت

مثل خوب  بودن تو  سختی واسه اثبات رفاقت

توی خرداد گل یاسی ٬  توی  آبان  گل  مریم

چه شکنجه ی قشنگی ٬ می کشی منو ٬ تو  کم کم

چه تفاهمی تو عاقل ٬ دل من مات و  دیوونه

درمونم دست چشاته ٬  اینم آخرین بهونه

دل تو یه وقتا سنگه یه روزم ٬ مثل بلوری

شبا گاهی یه قرص ماهی ٬ یه روزم یه تیکه نوری

حوصله که داشته باشی ٬ دو سه جمله میگی گاهی

اما میلت که نباشه ٬ نمیدی حتی نگاهی

چون غروب خیلی قشنگه ٬ تو خود خود غروبی

چی بگم قحطی واژه ست ٬ هرچی هستی خیلی خوبی

عکس نازت رو گذاشتم گوشه ی سفید دفتر

تا دیگه هیچکی نبینه ٬ هر چی پنهون باشه بهتر

مثل آسمون عجیبی ٬ شبی آبی شبی قرمز

ولی هر رنگی که باشی ٬ منو دوست نداری هرگز

یه روزی میشی یه دریا فرداش اما مثل کوهی

هرچی که دلت میخواد باش ٬ هرجا باشی با شکوهی

لا اقل خوب شد که لطفی کردی و ٬ واسم نوشتی

معنی حرف تو این بود که مطیع سرنوشتی

دلم رو دادم به دست تو  برای  یادگاری

قابلی نداره بردار میدونم  دوسم  نداری

وقتی که بارون میگیره چشمام از عشق تو خیسه

دل برات به قول سهراب ٬ زیر بارون مینویسه

تنها آرزوم  همینه ٬  تا  یادم  نرفته  راستی

کاش یه روز بهم بگی که من همونم که میخواستی

***********

------------------------------------

مریم حیدرزاده

------------------------------------

 



تاريخ : برچسب:, | 9:38 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

نیمه شب آواره و بی حس و حال

در سرم سودای جامی بی زوال

پرسه ایی آغاز کردیم در خیال

دل بیاد آورد ایام وصال

از جدایی یک دو سالی میگذشت

یک دو سال از عمر رفت و برنگشت

دل بیاد آورد اول بار را

خاطرات اولین دیدار را

آن نظر بازی آن اصرار را

آن دو چشم مست آهو وار را

همچو رازی مبهم و سر بسته بود

چون من از تکرار او هم خسته بود

آمد و هم آشیان شد با منو

هم نشین و هم زبان شد با منو

خسته جان بودم که جان شد با منو

ناتوان بود و توان شد با منو

دامنش شد خوابگاه خستگی

این چنین آغاز شد دلبستگی

وای از آن شب زنده داری تا سحر

وای از آن عمری که با او شد به سر

مست او بودم زدنیا بی خبر

دم به دم این عشق میشد بیشتر

آمد و در خلوتم دم ساز شد

گفتگوها بین ما آغاز شد

 

بقیه در ادامه مطلب ...

 



ادامه مطلب
تاريخ : برچسب:, | 1:49 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

بی وفا شد اون که می گفت: من تمام آرزوشم

خیلی سخته که بتونم با حقیقت روبه روشم

بی وفا شد اون که می گفت: من نباشم بی قراره

اون که می گفت: تا دم  مرگ دیگه تنهام نمیذاره

بی هوا داره هواشو از نفسهام پس می گیره

عاشقم کرده و حالا بی خیال از اینجا میره

می ره تا بغض غریبی تو گلوی من بشینه

میره تا روزای بد رو بی نگاه من ببینه

این حقیقت خیلی تلخه نمیتونم بپذیرم

تنها راه چاره این که به خاطرش من بمیرم

 

*************

 

 



تاريخ : برچسب:, | 21:35 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

کاش این مرغ دلم بر تو گرفتار نبود       

                              کاش این روح من از هجر تو بیمار نبود

  بارها آرزوی    دیدن رویت کردم          

                               چه توان کرد مرا رخصت   دیدار   نبود

  من اگر دیده به روی رخ تو می بستم        

                              سر شب تا به سحر دیده به دیوار   نبود

 روز اول تو اگر وفا به ما می کردی     

                               حرف ما بر سر هر کوچه و بازار نبود

  بلبلان وقت بهار نغمهءخوش می خوانند   

                               تو به باغ دیدی کجا همدم گل خار  نبود

  میدهی وعده ولی به عهد وفا نمی کنی    

                             کاش این روز من و حرف تو تکرار  نبود

  گر چه شیرین دم آخردل فرهاد شکست    

                              باز  هم مثل تو اینگونه   دل    آزار نبود

 گوئیا تلخی جان کندن ما می خواهی         

                              پا  نهم  پیش  نگوئی  که   وفادار   نبود

   من که راز دل خویش جز تو نگفتم با  غیر     

                                 این تو بودی که دلت محرم اسرار نبود

  تو بیا تا که این جان به فدایت بکنم         

                                تا  بدانی  که  دلم  جز تو خریدار نبود

 

**************

 

 



تاريخ : برچسب:, | 1:35 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

هر شب به فكرت نازنین تا صبح خلوت مى كنم

هر دم به شوق دیدنت اخمى به ساعت مى كنم

اّن دل كه دائم مى شكست با هر كلام ساده ات

امشب دل دیوانه را دارم مرمت مى كنم

اّن قصهْ دیرینه ات عمرى است در كَوش من است

اى اّن كه كَفتى اكَر رفتى قیامت مى كنم

با هر نكَاه ساده ات اّتش زدى بر جان من

اى خوب من بیش خدا دائم شكایت مى كنم

با دیكَران دیدم تو را، اما شكستم بى صدا

هركَز نكَو دیوانه اى دارم حماقت مى كنم 

 

************** 

***********

 

 



تاريخ : برچسب:, | 10:53 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

شب رفتنت عزیزم ٬ هرگز از یادم نمیره

واسه هر کسی که میگم قصشو ٬ آتیش میگیره

دل من یه دریا خون بود ٬ چشم تو یه دنیا تردید

آخرین لحظه نگاهت غصه داشت ٬ باز ولی خندید

شب رفتنت یه ماهی ٬ توی خشکی رفت و جون داد

زلزله خیلی دل ها رو ٬ اون شب از غصه تکون داد

غم ها اون شب شیشه های خونه رو زدن شکستن

پا به پام عکسای نازت ٬ اومدن تا صبح نشستن

تو چرا از اینجا رفتی ؟ تو که مثل قصه هایی

گله ام از چه چیزی باشه ؟ نه بدی ٬ نه بی وفایی

شب رفتنت نوشتی شدی قربونی تقدیر

نقره اشکای من شد ٬ دور گردنت یه زنجیر

شب تلخ رفتن تو گلدونامون اشکی بودن

قحطی سفیدی ها بود همه انگار مشکی بودن

شب رفتنت که رفتی ٬ گفتی دیگه چاره ای نیست

دیدم اون بالاها انگار عکس هیچ ستاره ای نیست

شب رفتن تو یاس ها دلمو دلداری دادن

اونا عاشقن ولیکن تنها نیستن که ٬ زیادن

بارون اون شب دستشو از سر چشمام بر نمی داشت

من تا میخواستم ببارم ٬ هر کسی میدید نمیذاشت

شب رفتن تو رفتم سراغ تنها نوارت

اون که واسم همه چی بود آره تنها یادگارت

سرنوشت ما یه میدون ٬ زندگی اما یه بازی

پیش اسم ما نوشتن : حقته باید ببازی

شب رفتن تو خوندن واسه من همه لالایی

یکی میگفت که غریبی ٬ یکی میگفت بی وفایی

شب رفتن تو ابرا واسه گریه کم آوردن

آشناها برای زخم وا شدم مرهم آوردن

شب رفتن تو تسبیح از دست گلدون ها افتاد

قلب آرزو هام انگار واسه ی همیشه وایساد

شب رفتن تو غربت ٬ جای اونجا ٬ اینجا پیچید

دل تو بدون منظور رفت و خوشبختیمو دزدید

شب رفتن تو دیدم ٬ یکی از قناری ها مرد

فرداش اما دست قسمت اون یکیرم با خودش برد

شب رفتن تو چشمات راس راسی چه برقی داشتن

این همه آدم ٬ چرا من ؟ پس با من چه فرقی داشتن

شب رفتنت پاشیدم همه اشکامو تو کوچه

قولتو آروم گذاشتم پیش قرآن ٬ لب طاقچه

شب رفتنت دلم رفت پیش چشمایی که خیسن

پیش شاعرا که دائم از مسافر مینویسن

شب رفتن تو دیدم تا که غم نیاد سراغت

هیچ زمان روشن نمیشه واسه کسی چراغت

شب رفتن تو دیدم ٬ خیلی غمای شاعر

روی شیشمون نوشتم ٬ میشینم به پات مسافر

برو تا همه بدونن ٬ سفر هم اینقدا بد نیست

واسه گفتن از تو اما هیچ کی شاعری بلد نیست

**********

---------------------------------------

مریم حیدرزاده

---------------------------------------

 

 



تاريخ : برچسب:, | 11:17 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

 

گاهی نفس به تیزی شمشیر می شود

از هرچه زندگیست دلت سیر می شود

 

گویی به خواب بود جوانیمان گذشت

 

گاهی چه زود فرصتمان دیر می شود

 

کاری ندارم آنکه کجایی چه می کنی

 

بی عشق سر مکن که دلت پیر می شود

 
*****



تاريخ : برچسب:, | 9:54 | نویسنده : Mohammad & Maryam

 

غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم
از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم


فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز
نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز
غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست
اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست
غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت
فداي برق ناز اون چشماي قشنگت
غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري
من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري
غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي
ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي
غصه نخور مسافر غصه اثر نداره
ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره
غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند
بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند
غصه نخور مسافر تولد دوباره
غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره
غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس
سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس
غصه نخور مسافر تو خود آسموني
در آرزوي روزي كه بياي و بموني

***

---------------------------------------

مریم حیدرزاده

---------------------------------------



تاريخ : برچسب:, | 9:22 | نویسنده : Mohammad & Maryam

  

 

اگه تو مال من بودي ماه از چشات طلوع مي كرد
پرستو از رو دست تو نغمه هاشو شروع مي كرد

اگه تو مال من بودي كلاغ به خونش مي رسيد
مجنون به داد اون دل زرد و ديوونش مي رسيد
اگه تو مال من بودي همه خبردار مي شدن
ترانه هاي عاشقي رو سرم آوار مي شدن
اگه تو مال من بودي قدم رو پاييز ميزديم
پاييز مي فهميد كه ماها زبونشو خوب بلديم
اگه تو مال من بودي انقد غريب نمي شدم
من چي مي خواستم از خدا ديگه اگه پيشت بودم
اگه تو مال من بودي دور خوشي نرده نبود
دل من اون آواره اي كه شبا مي گرده نبود
اگه تو مال من بودي چشام به چشمات شك نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترك نداشت
اگه تو مال من بودي جهنمم بهشت مي شد
قصه ي عشق ما دو تا ، عبرت سرنوشت مي شد
اگه تو مال من بودي مي بردمت يه جاي دور
يه جا كه تو ديده نشي نباشه حتي كمي نور
اگه تو مال من بودي ،‌ مي ذاشتمت روي چشام
بارون مي خواستي مي باريد ، ابر سفيد گريه هام
اگه تو مال من بودي برگا تو پاييز نمي ريخت
شمعي كه پروانه داره ، اشك غم انگيز نمي ريخت
اگه تو مال من بودي قفس ديگه اسير نداشت
آدما دارا مي شدن ، دنيا ديگه فقير نداشت
اگه تو مال من بودي خيال نمي كنم باشي
پس مي رم و مي كشمت پيش خودم تو نقاشي

*********

----------------------------------------

مریم حیدرزاده

----------------------------------------

 



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد